چنین گفت رستم به سهــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــدر محـــل
مکن تیز و نازک، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
برو گــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبـــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمـــاید کبــــاب
عرب های امارت سوسمارهایی را دربیابان ها پیدا میکنند روی خاک آب می ریزند و بعد از بیرون آمدن آنها, شکار شده و سپس آنها را تمیز میکنند و بروی آتش کباب کرده و با برنج می خورند.
معانی مختلف مردن در ایران :
می میرم برات : عاشقتم
بمیرم برات : خیلی دلم برات می سوزه
برو بمیر : دیگه نمی خوام ببینمت
می مردی ؟ : چرا کاررا انجام ندادی؟
مرده بودی : چرا نگفتی !
نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد
مردیم تا ... : صبرمان تمام شد
من بمیرم ؟؟؟ : راست می گویی ؟
مردم : خسته شدم
مردی ؟؟؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
مرده : بی حال و وا رفته
مردنی : نحیف و لاغر